دو روایت از نشستن :
نشستن سلطنتی و نشستن مدرن
در سکوت یک سالن آفتابگیر، دو مبل روبهروی هم ایستادهاند؛ یکی با تاجی از منبتکاری، گویی از دل کاخهای پادشاهی آمده، و دیگری با خطوطی صاف و ساده، زادهی ذهنی مینیمال و مدرن. آنگاه که نگاه انسان در پی آرامش، زیبایی و هویت است، این دو مبل، دو فلسفهی متفاوت از زندگی را روایت میکنند.
مبل سلطنتی، مجسمهای از شکوه و اصالت است. چوبهای تراشخوردهاش داستانهایی دارند از دستان هنرمندان سنتی که روح خویش را در نقش و نگارهای پیچیدهاش دمیدهاند.
در این نوع مبل، جزئیات مهماند: دستههای خمیده، پایههای انحنادار، پارچههایی با طرحهای گلدار یا کلاسیک، و البته ارتفاعی بیشتر که بر شکوه و اقتدار آن میافزاید. این مبل برای نشستن نیست؛ برای به رخ کشیدن است، گویی صاحبش را نیز در قامت یک شاه، مینشاند.
در نقطهی مقابل، مبل مدرن ایستاده است: بیادعا، ساده، اما عمیقاً کارآمد. در جهان پرشتاب امروز، این نوع مبل میخواهد انسان را سبکبالتر کند؛ نه با تزئینات، که با کاربرد. فرمهای صاف، رنگهای خنثی یا جسورانه، و متریالهایی مانند فلز، چرم یا پارچههای تکرنگ، مبل مدرن را به عنصری از هماهنگی با دنیای امروزی بدل کردهاند. نه میخواهد بنشیند در قاب عکسهای تجملی، نه در تاریخ؛ تنها میخواهد در روزمره، همراه باشد.
اما مهمترین تفاوت این دو، نه در ظاهر، که در «فلسفهی طراحی» آنهاست. مبل سلطنتی حاصل نگاه سنتگرای انسان به منزل است: خانه جایی است برای نمایش هویت، اصالت، و افتخار. اما مبل مدرن، برخاسته از نگرش انسان معاصر است: خانه پناهگاه امن است؛ جایی برای آسایش و سادگی. در یکی «زیبایی» بر «کارایی» میچربد، و در دیگری «کارایی» خودش، همان «زیبایی» است.
پس، اگر روزی در انتخاب میان این دو مبل، دچار تردید شدی، کافیست از خود بپرسی: آیا میخواهی در دل تاریخ بنشینی، یا تکیه بزنی به شانههای آینده؟